~Я0maИtiCaA~
صَلاحـِ کار کـُجآ و مـ ـنـِ خَرآب کـُجآ...

4 PM

 


 

(1)

 

 

 

صلاح کار کجا و من خراب کجا

 

 

 

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا

 

 

 

(2)

 

 

 

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

 

 

 

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجاست

 

 

 

(3)

 

 

 

چه نسبت است برندی صلاح و تقوی را

 

 

 

سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

 

 

 

(4)

 

 

 

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد

 

 

 

چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

 

 

 

(5)

 

 

 

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست

 

 

 

کجا رویم بفرما ازین جناب کجا

 

 

 

(6)

 

 

 

مبین بسیب زنخدان که چاه در راهست

 

 

 

کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا

 

 

 

(7)

 

 

 

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال

 

 

 

خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

 

 

 

(8)

 

 

 

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست

 

 

 

قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

 

 

 

 

"غزل شماره 2-حافظ"

 

 

 

***

 

 

 

شرح غزل

 

 

 

1-مصلحت اندیشی در کار و زندگی کجا و من خراب بی سامان کجا؛ ببین میان این دو راه و روش چقدرفاصله وجود دارد.

 

 

 

2-از خانقاه و خرقه نیرنگ و ریا دلگیر شدم؛ دیر مغان و شراب ناب کجاست.

 

 

 

و معنی اینکه از خانقاه و پوشیدن خرقه‌ای که با ریا و نیرنگ ملازمه دارد ملول شدم. معبد مغان زردشتی و شراب ناب کجاست.

 

 

 

همچنانکه صومعه با خرقه تزویر ملازمه دارد؛ دیر مغان نیز با شراب ملازمه دارد. زیرا رسم زردشتیان است که در معابد خود شراب بریزند و بنوشند و مغان و موبدان مباشر امرند.

 

 

 

3-تقوی و پرهیزگاری با عوالم بی پروایی چه مشابهتی دارد؛ شنیدن واعظ کجا و شنیدن آوای رباب کجا.

 

 

 

کلمه رند در حافظ بسیار آمده و می‌توان گفت که از کلمات کلیدی است. مجموعاً باید گفت رند را به کسی اطلاق میکنند که زیرک، لاابالی، بی قید به آداب و رسوم عمومی و اجتماعی باشد. کسی که بی‌توجه به جو ومحیط حداکثر بهره را از حیات گذرا برگیرد.

 

 

 

خلاصه معنی بیت این که عوالم رندی و بی پروایی با عوالم تقوی و پرهیزگاری قابل تلفیق نیست و نسبت این دو به یکدیگر مثل نسبت شنیدن موعظه است با شنیدن موسیقی.

 

 

 

4-دل دشمنان از روی دوست چه درک میکند؛ میان چراغ مرده و شمع درخشان آفتاب فرق بسیار است.

 

 

 

می‌گوید دل دشمن بر اثر کینه تیره است، نمی‌تواند از روی درخشان دوست چیزی درک کند و به فیضی برسد. قیاس میان این دو، مثل قیاس میان چراغ خاموش و شمع روشن آفتاب است – دل دشمن شمع مرده و روی دوست آفتاب درخشان است.

 

 

 

5-وقتی خاک آستان در خانه شما سرمه چشم ماست؛ بفرمایید از این آستان کجا برویم.

 

 

 

می‌‌گوید وقتی خاک آستان در خانه شما برای ما خاصیت سرمه را دارد و سبب تقویت بینایی ما می‌شود، از در خانه شما به کحا برویم. ناگزیر سر بر آستانه در خانه شما می‌گذاریم تا آن خاک در چشم ما برود.

 

 

 

6-به سیب زنخدان نگاه مکن و مراقب باش که در این راه چاه وجود دارد؛ ای دل من با این شتاب کجا می‌روی..

 

 

 

می‌گوید وقتی به سوی سیب زنخدان معشوق می‌روی توجه داشته باش در چاه زنخدان نیفتی؛ و مقصود اینکه هنگامی که متوجه زیبایی معشوق هستی از آفات و گرفتاری‌های راه عشق غافل مباش.

 

 

 

7-روزگار وصال، که آرزو دارم همیشه به خوبی از او یاد شود، گذشت. آن ناز و کرشمه معشوق و آن عتاب و تندی کجاست.

 

 

 

می‌گوید روزگار وصال که ذکر خیرش برقرار بماند، گذشت؛ آن عوالم که گاهی ناز و کرشمه و گاهی برخورد و تندی میان ما و محبوب بود، کجا رفت.

 

 

 

8-ای دوست آرام و خواب از حافظ توقع مدار؛ قرار چیست، صبر و تحمل چه چیز است و خواب کجاست.

 

 

 

و بدین ترتیب غزل که با اظهار بی پروایی نسبت به صلاح کارِمن خراب آغاز می‌شود، در سرگشتگی و بی‌قراری پایان می‌پذیرد.

 



کسب درآمد پاپ آپ